پس از مشاهده ی Striptease اخیر از جانب "بهاریان ِ خزان باور"،
این چند بیت در دفتر عبرت قلمی شد ؛
----------------------------
ای در دهان ننهاده نانی از ندامت _
عریانی اما در حجابی از جنایت
عریان تر از این تن، تن ِ نیرنگهایت
شد کشوری از تو فنا ، باقی بقایت !
جامه دریدی بر تن ِ خوبی و پاکی
شک می کنم بر عدل، چون باشی تو شاکی
نا خورده نان چندی اگر در حبس بودی _
یک عمر نان از سفره ی مردم ربودی
یاد آر ! ای عریان نهاده پا به میدان
در مسلخ ِ کهریزک آن تنهای عریان
یاد آر ! ای عریان نموده استخوانها
سرخی دستت را ز خون ِ آن جوانها
یاد آر ! شور و شهوت ِ آن شام ِ قدرت
عریان فرو افتاده از آن بام ِ قدرت
یاد آر ! سرمستی در آن خرداد ِ خونین
عریان تویی یا پیکر ِ آن یاد ِ خونین ؟
عریان تویی یا مدرک ِ جعلی ِ کُردان ؟
خود را چنین در مکر ِ عریانی مپوشان
عریان تویی یا 8 سال از دست رفتن ؟
با پای مردم تا ته ِ بن بست رفتن
عریان تویی یا بر جنایت پرده پوشی ؟
ای کاش تا آن جامه را بر تن بپوشی
عریانی ات، عریانی ِ صد زخم ِ پنهان
آتش کشیدی بر تن ِ زخمی ِ ایران
...
ای آنکه چون شیطان ز خوبی ها، رجیمی
لاغر شوی یا چاق، محتاج ِ "رژیمی" !
...
تکمله : نظرات من درباره آنچه جفا و جنایت از جانب امثال حمید بقایی نامیده ام، طی 8 سال دوران زمامداری ایشان و همقطرانشان بصورت رسمی و علنی در نشریات و سایتهای آن دوران موجود و مشهود است، بنابراین راقم این سطور همچون بسیارانی دیگر در آن 8 سال ِ کذایی نه یکی به نعل و یکی به میخ می زد، و نه نعل و میخ را یکجا بر سر ِ مخالفان "هزاره ی سوم".
و البته ؛ هرگز بر این باور نبوده و نیستم که اگر کسی در گذشته ی دور و نزدیک، جفا و ناروایی چه منظر اخلاقی و چه از منظر حقوقی مرتکب شد، سزاست که در برابر هرگونه ظلم و ستمی که بر او روا می شود، سکوت یا آن را تایید کرد، نه! هرگز!
اما همانگونه که پیش از این بارها نوشته و گفته ام ؛ امثال حمید بقایی نه تنها در زمانه ی اکنون مصداق "مظلوم" نیستند، بلکه هنوز هم با دمیدن در صور ِ دروغها و نارواهای آشکار، پا در همان سرزمین جفا و جنایت سفت کرده اند، گیرم این سرزمین این روزها همان جایی باشد که روزگاری ایشان مخالفان و منتقدان خود را راهی آنجا می کردند ؛ اوین ...
خانه ی بی سقف و ستون ِ چوبک...
برچسب : نویسنده : nimajavadpourrozngar بازدید : 82