مرگِ مُلا، و دزدانِ گلیمِ کعبه

ساخت وبلاگ

پیش از این، در پاسخ به پرسشی درباره ی جایگاه علمیِ داوود فیرحی گفته بودم " فیرحی کورسوی امیدی در اردوگاه پژوهشگران جدی درباره مبانی رابطه مهم میان فقه و سیاست و فقه و جامعه در ایران است". و دریغا که امروز باید بنویسم؛ فیرحی کورسوی امیدی در این اردوگاه "بود".

مهدی بازرگان در مراسم ترحیم محمود طالقانی، با طرح دو معنا و مبنا از "روحانیت"، اعلام کرده بود که طالقانی به یک معنا، روحانی نبود. بازرگان از این منظر نیز، سالکِ سبیلِ جهل نسبت به مبانی بود.

 تنها چند ساعت پس از اعلام خبر درگذشت داوود فیرحی، دیدم و شنیدم که عده ای از "مبارزان سیاسی"، از منتهی الیه ایدئولوژی زدگی و جهالتِ جاودانه، به طرح این گونه یاوه و گزافه ها پرداخته اند که "این هم آخوند بود"!

بله! و البته که فیرحی"آخوند"بود. اما پیش و بیش از آن، "مُلا"بود. اینک سوار بر مرکبِ ایدئولوژی، بیابید علت العلل این را که چرا در این دیار، "مُلا" بدل به توهین، و "فعال سیاسی" بدل به مایه ی تحسین شده است!

این عده از "فعالان سیاسی"، ماتَرَکِ همان حواریونِ نواده ی شیخ فضل الله نوری هستند که منتقدان و مخافان خود را با برچسبِ "بچه آخوند"، روانه ی "زباله دان تاریخ" می کردند.

راقم این سطور، با بسیاری از آراء و نظرات ِ داوود فیرحی، از صدر تا ذیل مخالف است، اما او از پژوهشگرانی بود که دارای اعتبار بود از منظرِ انتقاد و مخالفت. و از منظر مشی اخلاقی و علمی، خوشا، گذرِ عمر در سایه ی مصاحبت و مخالفت با این گونه افراد، و ننگ بر گذران عمر در لجن زارِ موافقت و مرافقت با شیّادان در ساحت اخلاق و طرّاران در ساحت "سیاست".

بگذارید با "حکایتی آخوندی"، ختم کنم.

مادری در مقام نصیحت به فرزند گفت " به مسجد برو و به صحبت های آخوند جدیدی که آمده، گوش کن، باشد که رستگار شوی!". فرزند گفت " مگر این آخوند جدید چه می گوید؟". مادر گفت " من که نمی فهمم چه می گوید اما خیلی خوب حرف می زند"!

این اصل و اساسِ حکایتِ روح غالب بر "فعالان سیاسیِ مخالفِ رژیم" است که برای خالی نماندن عریضه، و به علت بیماری روانیِ "مخالف خوانی"، در هر دوره ای که مخالفت و یا موافقت با کس یا کسانی، باعثِ کسب اعتبار در میان عوام شود، در پیروی از مذهب عوام، لحظه ای درنگ روا نمی دانند. بدون ِ آن که، اصولاً و اساساً اندک دانش و آگاهی از آن چه مطرح است، داشته باشند.

بنابراین، حضرات بدانند که درباره ی فیرحی، اشتباه آمده اند! و سزاست که به سمت و سوی همان مباحث مطرح شده از جانبِ تلویزیون های سیاسیِ لس آنجلسی و میراثِ روح الله زم، عطف عنان نمایند. و فی المثل، "خلق قهرمان ایران" را از محل دقیقِ مخفیگاهِ بدلِ خامنه ای آگاه کنند!

و در ادامه، این ره، همچنان گشوده است بر "مبارزان سیاسی" که امثالِ صاحب این قلم را به علتِ تخفیف و تسخیفِ "مخالفان رژیم"، در آشکار و نهان، "عاملِ رژیم" بنامند و بدانند. در حالی که، هرگز نه تنها به تخفیف و تسخیف این جماعت نپرداخته ام، بلکه همواره مُهر تأیید بر توانایی های بی بدیل ایشان نهاده ام. و در این زمینه، "گر تو را شک است و ظن"، این بار به وضوح اعلام می کنم که این جماعت، در جایگاهِ خود، بسیار توانا و موفق هستند. و البته این توانایی در حدی است که اگر وارد کعبه شوند، قادر به دزدیدنِ گلیم کعبه نیز هستند. که گفت :

دزدی که نسیم را بدزدد، دزد است

در کعبه گلیم را بدزدد، دزد است!


خانه ی بی سقف و ستون ِ چوبک...
ما را در سایت خانه ی بی سقف و ستون ِ چوبک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nimajavadpourrozngar بازدید : 100 تاريخ : جمعه 1 اسفند 1399 ساعت: 0:51