روسـپـیـان مـجـازی

ساخت وبلاگ

به افتخار پاییز 96


هنوز یک روز از اعلام خبر مرگ "سحر خدایاری" نگذشته بود که از یک سو شاعران و خوانندگان ایرانی در رثای آن "دردانه ی دو عالم" اشعاری سرودند و خواندند و از دیگر سو شاخها،دافها و مبارزان ِ فضای مجازی در مکارم و مناقب آن نماد مبارزه با رژیم پروفایلها آبی و دیده از خون جگر سرخ کردند.

این همه و البته بیش از آن ؛ یادآور حماسه ی دلاوران این مرز پر گهر بود پس از مرگ یکی از "مفاخر موسیقی عالم" به نام استاد مرتضی پاشایی که تنها در یک نمونه، یکی از محبان حضرتش را دیدم که به یاد آن عزیز از دست رفته یکی از آثار شادمهر عقیلی را پخش کرده بود و همزمان ضجه های جگرسوز با بانگ ِ "قربون این صدات برم مرتضی" سر می داد ...

مهر خبر خودسوزی این دختر در همان ساعات نخستین بر این عنوان خورده بود که ؛ "دختری با ممانعت ماموران رژیم در ورود به ورزشگاه مواجه شده و به همین علت اقدام به خودسوزی ِ منجر به مرگ نموده".

اما با گذر زمان و کسب اطلاعات بیشتر و دقیق تر درباره ابعاد مختلف این حادثه، دیگر تمامی اطلاعات آتی ِ تکمیلی را مبارزان فضای مجازی چیزی جز جعلیات ِ رژیم نمی داستند و حتی اعلام نظرات شفاف اعضای خانواده ی این دختر را نیز تنها از منظر اعمال فشارهای رژیم بر این خانواده مورد ارزیابی قرار می دادند و بس.

پیش و بیش از هر چیز صد البته که علت العلل وجود این فضا و شرایط را صاحب این قلم همانگونه که بارها اشاره کرده چیزی نمی داند جز ؛ انسداد و انحصار رسانه ها توسط حاکمیت در ایران و اعمال محدودیتهای فراوان برای وجود و فعالیت رسانه های "مستقل" و حرفه ای، اما و هزار اما ...

در این فضاست که تا مجال به انتشار اخبار دقیق و مستند درباره مسائل و موضوعاتی اینچنین برسد، این مبارزان فضای مجازی هستند که با دمیدن در صور انواع جعل و برافروختن مشعل انواع جهل، بذر هزاران کذب و ناروا را در مزرعه ذهن و ضمیر عوامی می کارند که اکثر قریب به اتفاق جامعه کنونی ایران را تشکیل می دهند.

و البته که برای نمونه درباره همین موضوع مذکور اگر دیاری بیان و بنان در مسیر مواجهه ای مبتنی بر سند و تحلیل بر خلاف باور ِ عموم بکار می بست بلافاصه با هجمه هایی از نوع و لون ِ تهمت و توهین از جمله ؛ "ضد زن"، "عامل رژیم" و ... از جانب مبارزان فضای مجازی قرار می گرفت.

این نوع کارکرد ِ فضای مجازی را بسیارانی – از جمله مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی – به غلط از مبانی ِ ذاتی این پدیده می دانند و بر همین نهج برآنند تا به مشروعیت بخشی مضاعف به سانسور و فیلتر و توقیف و اعمال محدودیتهای بیشتر در فضای مجازی بپردازند، در حالی که به هیچ وجه چنین نیست و سزاست تا این نوع مشی اکثر قریب به اتفاق جامعه ایرانی در مواجهه با فضای مجازی را از منظر اعمال سیاستهای کلان حاکمیت و به تبع آن نظام آموزشی و خانواده ها حتی پیش از میدان داری ِ اینترنت مورد ارزیابی و بررسی قرار داد.

وجه غالب فضای مجازی در ایران بدل به میدانی برای جولان ِ ورشکستگان سیاسی، شکست خوردگان عشقی، مردان و زنان ِ مبتلا به طلاق و اعتیاد و بی کاری و ناتوان از ازدواج، دختران و پسران ِ دچار مصائب مالی، مهاجران ِ دچار افسردگی های روحی و آسیبهای روانی، تربیت نیافتگان و آسیب دیدگان ِ جنسی و ... شده است.

بسیاری از این مسائل و مصائب ریشه در شوره زار شرایط رفاهی و آموزشی کشور در دهه های اخیر و البته بخشی از آنها نیز ورای این شوره زار ریشه در جنس و سنخ تربیت و پرورش خانوادگی و شرایط و ویژگی های ژنتیک و غیراکتسابی افراد دارد .

اما فوران و غلیان توالی این شرایط در فضای مجازی، اجتماعی از ایرانیان را تشکیل داده که از یک منظر "خطرخیز" و از دیگر منظر "حسرت آمیز" است.

مجموعه ای از اخاذی ها، کلاهبرداری ها، افشاگری ها، توهینها و تهمتهای بی اساس و بی سند و ... روح غالب بر اجتماع ویرانگر مذکور را تشکیل داده است و بر اساس همان نوع کارکرد ِ مبتنی بر جعل و ترویج شایعه در قالب خبر در حجمی وسیع با استفاده از امکانات این فضاست که کافی ست تا کسی با یکی از انواع اینگونه "اعمال مجرمانه" مواجه شود، و پس از آن اگر هزاران سند و مدرک در راستای تکذیب آنگونه اتهامات ارائه شود بازهم شمایید و فرهنگ غالب بر این اجتماع که ؛ " تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"!

غرض از درج این وجیزه علاوه بر آنچه گفته شد اشاره به ماجرایی بود که چندی پیش طی یکی از جلسات مباحث هفتگی در فضای مجازی برای راقم این سطور اتفاق افتاد.

ماجرا از این قرار بود که یکی از "شیرزنان دلاورِ این دیار" در قالب یک آیدی بی هویت ِ اینترنتی در یکی از همان جلسات مدعی "رابطه با من" شد!

البته بدون تردید می توان غذا دادن به گربه های محله را هم آنجا که قافیه تنگ آید نوعی "رابطه" دانست، اما در برابر کسی چون من گذر از طرح ادعای "دوستی" برای دیگران چیزی نیست جز "نیزه بازی اندرین کوههای تنگ" که در نهایت "نیزه بازان را همی آرد به تنگ".

بارها گفته و نوشته ام که "دوستی" با ارزش ترین ساحت وجودی انسان در ارتباط با دیگری و دیگران و برترین و والاترین پیوند است با هم ایشان.

چه بسیارانی که با طرح ادعای "وطن دوستی" برآنند تا اعلام نمایند که هرآنچه در توان دارند را نثار وطن خویش بعنوان یک "ارزش والا" خواهند نمود، و فراوان از اینگونه گزافه های بی معنا و بی مبنا خصوصا در هنگامه ی عمل!

اما "دوستی" نه آن مدعای پوچ و گزاف است که در حریم چون منی مجالی فراهم برای آنگونه اراجیف و اکاذیب داشته باشد. هرگز! این ساحت را تقدیس از آنجهت سزاست که مبتنی ست بر والاترین مبانی وجودی انسان از جمله احساسات و عواطف، اختیار، انتخاب، زیست دیگری در خود و زیست خود در دیگری ...

صاحب این قلم بارها گفته و نوشته که ؛ ارزشمندترین و خوب ترین و عزیزترین موجودات در این عالم دوستانم بوده اند و بارها و بارها شکرگزار این موهبت حضرت باری بوده ام که در تمام عمر هیچ دوستی نداشته ام که حتی لحظه ای از وجود و حضورش ذره ای پشیمان و یا شرمنده باشم، و بازهم می گویم که با ارزش ترین دارایی هایم در این عالم دوستانم بوده و هستند...

از این روست که البته آنگونه گزافه گویی ها از جانب بی هویتانی گسسته خرد و پریشان احوال را در مقام حرمت "دوستی" همواره با واکنشهایی کوبنده و استوار پاسخ داده و خواهم داد.

هرچند این عده از باب "آرزو اندیش" بودن، سخت محتاج ترحم هستند!

"آرزو اندیشی" به این معنا که؛ مطلوبات و آرمانهای خود را در قالب واقعیت به دیگران ارائه می نمایند، همچون پدری که آرزو داشته فرزندی رتبه ی یک کنکور داشته باشد و بر همین اساس درباره فرزند پشت کنکوری خود به دیگران می گوید ؛ "فرزندم رتبه یک کنکور است"!

از این رو سزاست که دافها،شاخها و "روسپیان مجازی" پیش از طرح هرگونه ادعا درباره دیگران توجه داشته باشند به تفاوت مهم میان؛ "کاش باشد" و "هست" !

اما آنچه مرا بسیار در مورد مذکور شگفت زده کرد، سیر عده ای تحت عنوان "انسان" در منتهی الیه رذالت و دنائت است آنهم در پناه ِ پنهان شدن در حجاب بی هویتی در فضای مجازی.

فرد مذکور آنگاه و آنجا که در برابر این واکنش من در راستای ارائه سند و مدرکی مبنی بر اثبات مدعای کذب خود مواجه شد، ناگهان در حضور حدود 100 نفر گفت ؛ " شما پاییز 96 تبریز نبودید؟ همین!"

تا همینجا هرکس در این عالم قادر به اثبات این گزاره باشد که من در طول عمرم فقط یک ثانیه در تبریز بوده ام، حاضرم تا ابد با مهریه ی یک لپ تاپ و 30 سال اینترنت 96 گیگ رایگان(به نیت پاییز 96) به عقد همان "شیر زن دلاور" درآیم و تمامی هزینه های زندگی ایشان را به گونه ای تامین نمایم که حتی یک ثانیه به حضور دائم آن "عفیفه ی مکرمه" در فضای مجازی لطمه ای وارد نشود...

اما خونابه ی تعجب آنجا و آنگاه از دیده ی تاسف روان می گردد که اینچنین موجودی فرومایه و فریبکار آنگونه تهمتها و دروغهای آشکار بر علیه دیگری در حضور دیگران بی پروای هرگونه شرم و شرافت مطرح می نماید و در عین حال خود را"مسلمان" و "خانواده شهید" نیز می نامد.

دریغ از گرفتن حرمت دیانت و شهادت به بازی، از جانب "روسپیان مجازی" ...     

 


 

خانه ی بی سقف و ستون ِ چوبک...
ما را در سایت خانه ی بی سقف و ستون ِ چوبک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nimajavadpourrozngar بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:52